داستان بازی GOD OF WAR 3
داستان بازی GOD OF WAR 3
هنگامی که زمین به اسمان رسید یعنی وقتی که گایا که مادر زمین است با اورانوس که تصور اسمان است با هم ازدواج کردند از ان ها فرزندان زیادی از جمله کرونوس پدید امد . گایا که از زایمان های پیاپی خسته شده بود داسی را ساخت و به فرزندش داد تا با ان پدرش را بکشد و زمین را از اسمان جدا کند .پس کرونوس پدرش را کشت و در ان لحظه یعنی لحظه ی جدایی زمین از اسمان زیبایی در جهان پدید امد . گایا پس از مرگ اورانوس به کرونوس گفت که فرزندی از تو پدید می اید که تو را همچون پدرت خواهد کشت . سال ها بعد کرنوس با ریه ازدواج کرد و از ان ها سه دختر و دو پسر به وجود امد که کرونوس از ترس کشته شدن ان ها را خورد . پس از مدتی فرزند دیگری از ان ها پدید امد … پسری به نام زئوس … ریه از ترس این که پسر جدیدش هم توسط کرونوس خورده شود به جزیره ای گریخت و بزرگ کردن فرزند جدیدش را به پری ها سپرد … سپس پارچه را به دور سنگی پیچید و ان را به عنوان فرزند جدیدشان به کرونوس معرفی کرد . کرونوس هم بدون ان که درون پارچه را ببیند ان را خورد . هنگامی که زئوس بزرگ شد و فهمید که خواهران و برادرانش در شکم کرونوس هستند و خواهران و برادرانش را نجات داد و سپس ان ها پدر خود را به بند کشیدند . انگاه زئوس جهان را بین خود و برادرانش تقسیم کرد . به قید قرعه اسمان به زئوس و دریا ها به پوزیدون و دنیای مردگان و زیر زمین به هادس رسید و شما در نسخه ی شماره ی سوم بازی هلیوس و هادس را اول از همه میکشید . هر یک از خواهران هم الهه های زمین شدند . یکی از خواهران که هرا نام داشت با زئوس ازدواج کرد . فرزندانی که از ان دو به وجود امد شامد ارس –خدای جنگ قبلی که در شماره ی یک بازی به طرز بدی او را کشتید – هفایستوس – خدای اهنگری که او را در نسخه ی سوم کشتید و شمشیر هایش را گرفتید - . هبه الهه ی جوانی و ایلیتایه الهه ی زایمان . اتنا که الهه ی خرد است که در سفرتان برای انتقام گیری از زئوس یار همراهتان است که البته فرزند زئوس و متیس است . زئوس از طریق یک پیشگو فهمید که اگر متیس دخنری را به دنیا بیاورد ان دختر پسری را به دنیا میاورد که نه تنها زئوس را میکشد بلکه تمام المپیان را به خاک و خون میکشد . پس زئوس متیس را بلعید ولی هفایستوس سر پدرش را شکافت و تا متیس از سر زئوس بیرون بیاید و اتنا متولد شود . و در نهایت فرزند اتنا به دنیا امد … پسری به نام کریتوس که خود شما هستید . مایا نیز از زئوس فرزندی به نام هرمس به دنیا اورد که خداتی پیام رسان شد که در نسخه ی سوم این بازی شما پا های هرمس را قطع کردید و کفش هایش را برداشتید تا از دیوار ها بتوانید بالا روید . سپس هلیوس را که خدای خورشید بود کشتید تا از سر او در مکان های تاریک به عنوان چراغ قوه استفاده کنید . پس از ان گل زندگی هرا را خشک کردید . کرونوس هم همان تایتانی بود که در شماره های قبلی بازی دیده بودید که در صحرا در حالی که باری بر روی دوش اوست حرکت میکند که البته او را نیز در شماره ی سوم بازی کشتید و ان چیزی را هم که روی دوشش بود معبد پندورا بود . تایفون را نیز که فرزند گایا بود کشتید به این دلیل که گایا به او دستور داده بود تا زئوس را بکشد ولی شما دوست داشتید تا خودتان زئوس را بکشید . اکاروس که فرزند ددالوس صنعتگر بود و پایه های تعادی زمین را طراحی کرده بود را کشتید تا بال هایش را بکنید و از ان بال ها برای پرش های بلند استفاده کنید . هرکول را نیز که افسانه ای ترین پهلوان یونان بود را نیز کشتید و مشت های اهنینش را برای شکستن و خورد کردن سپر ها استفاده کردید . هنگامی که خود را برای کشتن زئوس اماده میکردید و در جعبه ی پندورا را باز کردید در حالی که انتظار داشتید که در ان قدرتی باشد تا با ان بتوانید خدایی را بکشید ان را خالی دیدید و سپس بدون قدرت ان جعبه برای انتقام نهایی پدر بزرگ خود را که زئوس بود کشتید . ای کریتوس تو نه تنها خانواده ی خود را کشتی بلکه تمام کسانی را که به تو قدرت بخشیده بودند را نیز به خاک و خون کشیدی و هر چیزی را که سر راهت بود نابود کردی . در نهایت هم فهمیدی که قدرت جعبه ی پندورا یک وسیله نبود بلکه قدرتی بود که اتنا در ان دمیده بود . حال که تمام دنیا را نابود کردی چه میخواهی بکنی ؟ در اخر هم خود را کشتی … و دیگر هیچ .
کلمات کلیدی :
» نظر