نقدbulletstorm
سازنده : People Can Fly, Epic Games
ناشر : Electronic Arts
تولید کننده : Adrian Chmielarz ,Cliff Bleszinski ,Tanya Jessen
انجین : Unreal Engine 3.5
پلتفرم ها X360)(PC)(PS3)
تاریخ عرضه:Release: Feb 22, 2011
سبک بازی :Sci-Fi First-Person
رده سنی :ESRB: Mature
استودیوی People Can Fly در کارنامه خود عنوان خوش ساخت Painkiller را دارد. پس از موفقیت این بازی، Epic Game استعداد بالای آن ها را در ساخت بازی های اول-شخص مشاهده کرد و این استودیو را خرید. از سال 2007 اعضای PCF شروع به ساخت IP جدیدی به نام Bulletstorm کردند. این بازی همانند Painkiller یک Run"n"Gun سریع است که اتفاقاً نو آوری های جالبی دارد. Bulletstorm تحت نظر مستقیم Epic Games و کلیف بلسزینسکی (Cliff Bleszinsky) ساخته شده و از موتور قدرتمند این استودیو یعنی Unreal Engine 3 استفاده می کند، ولی آیا این بازی توانست انتظارات را برآورده کند یا خیر؟
داستان
از یک عنوان تیراندازی سریع مثل Bulletstorm داستان آنچنانی انتظار نمی رود، ولی باز هم داستان بازی افتضاح نیست و نکات جالب بسیاری دارد. شما در نقش گریسون هانت (Grayson Hunt) قرار می گیرید. یک سرباز دولتی که برای یک گروه نظامی مخفی به نام Dead Echo کار می کند. جوخه Echo از زبده ترین مبارزها تشکیل شده که اهداف یک ژنرال را پیش می برند. در ابتدای بازی، گری متوجه می شود که ژنرال در حقیقت آن ها را به ماموریت هایی فرستاده که در آن جوخه Echo به کشتن مردم بیگناه می پرداختند. گری از این موضوع بسیار عصبانی می شود و تصمیم می گیرد هر طور شده انتقام خود را از ژنرال بگیرد. بازی کمی جلوتر می رود و ما کنترل گری را طوری در دست می گیریم که او مست است و قصد دارد طی یک حرکت عجیب سفینه جنگی ژنرال را نابود کند. کار او خیلی خطرناک است و نتیجه، کشته شدن تمام اعضای جوخه Echo می شود و در این بین فقط یک نفر یعنی ایشی (Ishi) زنده می ماند که طی یک عمل نصف مغزش ربات و نصف دیگر آن انسان است. گری و ایشی به سرزمینی به نام Stygia می روند، جایی که همه سعی در کشتن آن ها دارند، اما در ادامه این دو متوجه می شوند که ماجرا به این سادگی نیست. داستان Bulletstorm هرچند کلیشه ای است، ولی شخصیت های جالبی دارد. مثلا ایشی خیلی شبیه به یک Terminator است و قسمت رباتی ذهنش قصد دارد وجه انسانی او را بگیرد. مبارزه او با این موضوع جالب است و خود شخصیت گری هر چند بسیار از دوک نوکم (Duke Nukem) و مارکوس فنیکس (Marcus Fenix) وام گرفته، ولی شوخ طبعی و دیوانگی او بسیار خنده دار است. دیالوگ های بازی خیلی شبیه به Gears of War کار شده و بسیار بامزه هستند.
گرافیک
به شخصه انتظار زیادی از گرافیک این بازی داشتم، چون زیر نظر مستقیم Epic Games خالق Unreal Engine 3 ساخته شده، ولی متأسفانه Bulletstorm از مشکلات زیادی در این قسمت رنج می برد. بافت های به شدت بی کیفیت در کنار Texture Loading وجه بدی به بازی داده و خوشبختانه رنگ بندی زیبا و شاد که حاصل رنگ های آبی و سبز هستند، بازی را از سقوط در این بخش نجات داده است. در بعضی مواقع با افت فریم (به خصوص در صحنه های سینمایی) روبرو هستیم و Lip Synch بازی هم بسیار بد است. محیط های داخلی به لطف بافت های ضعیف واقعاً افتضاح هستند، ولی محیط های خارجی زیبا کار شده اند. Draw to Distance بازی بسیار زیبا و نفس گیر است، ولی حقیقت امر این است که تمام این محیط های زیبا عکس هستند. به طور کلی رنگ بندی بازی بسیار زیبا است، ولی در مقابل عنوانی مثل Enslaved: Odyssey to the West که با همین موتور ساخته شده، هیچ حرفی برای گفتن ندارد. بازی ای که Epic Games پشت آن بوده و شاهکارهای گرافیکی مثل Gears of War را در کارنامه دارد، از لحاظ گرافیکی هیچ حرفی برای گفتن ندارد، به خصوص که همزمان با Killzone 3 عرضه شده است.
موسیقی/صداگذاری
صداگذاری شخصیت ها در یک کلام عالی است. Epic Games علاقه زیادی در استفاده از صداهای خشن و کلفت برای شخصیت های اولش دارد و در Bulletstorm هم گری از این قاعده مستثنی نیست. با اینکه سعی شده تا شخصیت او شبیه به دوک نوکم باشد، ولی هیچگاه مزه پرانی هایش به تکه های شاهکار دوک نمی رسد. یکی از لذت های بازی، شوخی های بامزه گری با ایشی است. موسیقی حرف خاصی برای گفتن ندارد. قطعات خیلی تکراری و سرد هستند و جو زیادی به بازی نمی دهند و به طور کلی بازی در این بخش ضعیف کار شده است.
گیم پلی
به طور کلی Bulletstorm یک Run"n"Gun معمولی است، ولی PCF مضامین جدیدی به آن اضافه کرده که به قولی نو آوری به آن ببخشد، اما آیا آن ها در این کار موفق بوده اند؟ هر چند سرخوردن روی زمین کاملا شبیه به Vanquish و Crysis 2 است، ولی چنین حرکت هایی مثل لگد زدن و یا جلو کشیدن دشمنان به وسیله کیت برقی روی دستان، لذت زیادی به گیم پلی Bulletstorm داده است. در این بازی نو آوری در کشتن دشمنان باعث می شود مهارت شما بالا برود و با استفاده از آن اسلحه خود را ارتقاء دهید و یا راهنمای حرکات جدید بگیرید. شوت کردن دشمن با لگد به داخل یک کاکتوس و یا جلو کشیدن آن ها به جلوی میله تیز و یا پرت کردن آن ها از بلندی مهارت بیشتری به شما می دهد و در حقیقت کشتن در Bulletstorm محدود به تیراندازی نمی شود. روند گیم پلی بسیار سریع و خیلی شبیه به Painkiller است، ولی بازی در این قسمت بی نقص نیست. به طور کلی طراحی مراحل بعد از گذشت 3 ساعت تکراری می شوند و تمام لذت بازی خیلی پیش پا افتاده می شود. هر چند بازی خیلی کوتاه است و 6 ساعت بیشتر طول نمی کشد، ولی همین میزان کم هم در آخر کمی ملال آور می شود. لوکیشن های متنوع کمک خوبی به تکراری شدن آن کرده، ولی این موضوع حتی به بخش چندنفره هم راه پیدا کرده و بازی در این قسمت هم پس از مدت کمی تکراری می شود و جذابیت بالای سری Unreal Tournament را ندارد. میزان سلاح ها خیلی کم هستند، ولی این تعداد کم هم کارکرد خوبی دارد، هر چند هیچ تفاوتی با اسلحه های Gears of War ندارند. به طور کلی بازی خیلی شبیه به Gears of War (از طراحی شخصیت ها گرفته تا اسلحه ها، محیط ها و مراحل) است. کنترل بازی خوب و سریع است، ولی مشکلاتی هم دارد، مثل نشستن که در بسیاری از مواقع که می خواهید با نشستن سنگر بگیرید این کار واقعا عذاب آور می شود. شما باید مدام آنالوگ سمت چپ را نگه دارید. این در حالیست که هیچگاه نمی توانید بدون حرکت بنشینید و همیشه به بیرون از سنگر می آیید. متأسفانه Boss Fightهای بازی به اندازه Painkiller جذاب نیستند و بیشتر شبیه به Gears of War هستند. گاه باگ هایی هم دیده می شوند، مثلا در یکی از مراحل یکی از شخصیت ها دری را بازی نمی کرد و من مجبور شدم بازی را Restart کنم تا این موضوع درست بشود. متأسفانه هوش مصنوعی (AI) هم به خوبی کار نمی کند و یک تنه باید همه را نابود کنید. به طور کلی Bulletstorm گیم پلی بسیار سرگرم کننده و جالبی دارد. اگر چه در اواخر کمی تکراری می شود، ولی تجربه نو آن در ابتدا بسیار جذاب است.
نتیجه گیری
Bulletstorm عنوانی سرگرم کننده و جذاب است، ولی وقتی در بازار تیراندازی اول-شخصی مثل Killzone 3 وجود دارد، مشکلات Bulletstorm بیشتر به چشم می آیند. اگر هم این دو بازی را با هم مقایسه نکنیم، Bulletstorm می توانست خیلی بهتر از این ها ظاهر شود.
به عنوان یک جامعه گیمر همیشه مغلوب بوده ایم. همیشه کنترل فرد یا افراد مغلوب بر یک جمع را در دست می گرفتیم و با به کار گیری تکنیکها، مهارت ها و سیاست های بسیار بر اون جمع غالب میشدیم. PacMan شدیم و از 4 دشمن که کوچک ترین تماسی با آنها مساوی با باخت بود فرار کردیم، به این امید که با گرفتن یک Power Pellets برای مدتی هرچند کوتاه این ما باشیم که به دنبال آنها میکنیم. Jill، Chris و ... شدیم و یک تنه با یک ارتش زامبی مقابله کردیم، به امید اینکه یک هلیکوپتر نجات به کمکمان آمده و مارا سالم از raccoon city فراری دهد. Kratos شدیم به نبرد خدایانی رفتیم که شکستشان از شخصی مثل Kratos در افسانه ها هم جایی نداشت.
سخت افزار ها ضعیف بودند و engine های ساخت بازی ناتوان از Render کردن تعداد زیادی کارکتر به طور همزمان که این مورد - رندر گرافیکی کارکتر ها و اجرای هوش مصنوعی بر روی آنها - خصوصا در نسل قبل یکی از بزرگ ترین مشکلات به حساب میامد. از این رو سازندگان برای جبران این ضعف و رسیدن به گیم پلی مطلوب توانایی و مقاومت دشمان را افزایش میدادند تا از بین بردن هر یک از دشمنان زمان بیشتری از بازیکن بگیرد. زمان گذشت، ورق برگشت، سخت افزار ها قویتر شد و طلسم علم برنامه نویسی شکست. امروزه سازندگان این امکان را دارند تا تعداد کارکترهای بسیار بیشتری را به طور همزمان وارد محیط کنند و از آنجا که این تعداد چالش کافی را در روند گیم پلی ایجاد میکند میتوان از مقاومت بالای دشمنان چشم پوشی کرد. این پیشرفت زمینه ساز شکل گیری اشکال جدیدی از گیم پلی در بازی های جدید شد که در نوع خود تنوع جالبی به حساب میامدند.
امروزه در بعضی بازی های این نسل دیگر نه در نقش افراد ضعیف وارد گیم پلی میشویم و نه دشمنان قدرت مند تر و مقاوم تر از خود را بر سر راه میبینیم. Prototype را تجربه میکنیم و با وحشیانه ترین تکنیک ها و قدرت های ممکن دشمن ها، مردم عادی و وسایل نقلیه را به نابودی و ویرانی میکشانیم. با تجربه inFamous در نقش Cole با استفاده های مختلف از نیروی برق و یک لشکر قربانی به مشکل ساز ترین منبع برق شهر بدل میشویم و در Dead Ricing در مواجهه با یک ارتش زامبی و یک دنیا ازوسایل مختلف تصمیم میگیریم که با استفاده از کدام سلاح بیشترین تفریح را از کشتن زامبی ها ببریم.
و به زودی BulletStorm در اختیار ماست؛ در BSمعضل ما کشتن دشمنان نیست، بهینه کشتن آنها با کمترین میزان مهمات هم نیست. تنها معضل ما در BS این است که چطور با استفاده از قدرتمند ترین سلاح ها، بیشترین لذت را از کشتن بیشترین تعداد از دشمنان خود ببریم. متنی که در ادامه میخوانید در نتیجه برسی نسخه Playable demo بازی و مشاهده تریلر های منتشر شده از آن است که تا حد زیادی نزدیک به تجربه نسخه نهایی میباشد.
سلاح خود را آماده کنید، یک نقطه امن بیابید و کاور بگیرید، موقعیت دشمنان خود را بررسی و شروع به کشتن آنها بکنید. برای صرفه جویی هر چه بیشتر در مصرف مهمات از شلیک به حساس ترین نقطه دشمن یعنی سر او غافل نشوید. پس از پایان صحنه نبرد تنها مسیر پیش روی خود را ادامه دهید تا به صحنه نبرد بعدی برسید، احتمالا" این سیر تکراری تا آخرین لحظه بازی ادامه خواهد داشت. بله، به نظر شما این بازی بد ترین و کسل کننده ترین بازی تاریخ خواهد بود! یک بازی که نه محیط های چالش بر انگیز و غافل گیر کننده Uncharted را دارد و نه نبرد های تن به تن شگفت انگیز Batman : Arkham Asylum را داراست.
اگر به این شکل در گیم پلی بازی پیش روی کنید و چنین نظری داشته باشید کاملا در اشتباهید. شما خود را از لذت ترکیب سلاح های بازی و تجربه 95% باقی مانده از قدرت گیم پلی محروم کرده اید. در تنها Playable demo بازی شما 3 سلاح گرم، یک سلاح سرد و دو سلاح طبیعی بیشتر ندارید که به گفته سازندگان تنها گوشه ای از گیم پلی بازی کامل میباشد. اما همین تعداد سلاح کافیست تا در گیم پلی غرق شوید، کافیست تا درک کنید چگونه امکانات یک بازی به معنی واقعی کلمه در یکدیگر ضرب میشوند. کافیست مروری کوتاه بر امکانات بازی داشته باشیم تا بتوانیم هرچند دور از تجربه واقعی بازی بخشی از گیم پلی را تصور کنیم. شما سلاح هایی را در بازی بدست میآورید که هریک از این سلاح ها چه سبک و چه سنگین در کنار شلیک های عادی یک شلیک ویژه مخصوص به خود را دارند که تاثیرات به خصوص خود را به دشمن وارد میکند. به طور مثال سلاح Screamer که در حالت عادی مثل هر سلاح دیگری شلیک میکند ولی در حالت ویژه تیری به دشمن شلیک میکند، او را به شکل یک موشک به هوا پرتاب کرده و در فاصله از سطح زمین منفجر میکند. در کنار این سلاح ها یک شلاق انرژی (Leash) در اختیار دارید که دشمن را از فاصله دور به طرف خود به نوعی پرتاب کنید که این کار باعث کند شدن حرکت دشمن و معلق ماندن او در هوا میشود که فرصت کافی برای تیر اندازی را در اختیاران میگذارد. به علاوه نگه داشتن Leash به مدت چند ثانیه دشمن های اطراف را تا فاصله زیادی به هوا پرتاب کرده و تا مدت زیادی همانجا نگه میدارد. قابلیت افسار نیز در کنترل کردن حرکات دشمنان خاصی به شما کمک میکند.
قابلیت دیگر قابلیت لگد زدن میباشد که به نماد بازی بدل شده، لگد زدن بهترین مکمل برای قابلیت شلاق انرژی یا همان Leash است که در طول گیم پلی بیش از آنچه به نظر میرسد به شما کمک میکند. به جز همه اینها شما توانایی سُر خوردن بر روی سطح زمین را دارید که برخلاف انتظار این سُر خوردن به بدون محدودیت بوده و تا رسیدن به اولین مانع ادامه خواهد داشت، نکته شگفت آور اینجاست که در طول سُر خور قابلیت تغییر جهت و حتی تیر اندازی بدون کاهش دقت را نیز دارید. حتما" تا به حال به این نتیجه رسیدید که تیم سازنده بازی هیچ علاقه ای به پیروی از قوانین فیزیکی و منطقی از خود نشان نداده. عدم پیروی از اکثر قوانین منطقی و نبود محدودیت های آزار دهنده از جمله چیز هایست که گیمر ها به آن علاقه نشان میدهند که فروش 5 ملیونی Just Couse دال بر این ادعاست.
بار دیگر وارد گیم پلی شوید، این بار از تمام امکانات گیم پلی با خبر بوده و با آنان آشنایی دارید. به اولین صحنه با حدود 10 نفر دشمن وارد میشوید، حتی فکر کاور گیری و پیدا کردن محیط امن را نمیکنید، به لطف سبک جدید بازی مقاومت شما بسیار بالاست، در حالی که دشمنان به راحتی از بین میروند. بی پروا به میان دشمنان رفته و در سیل گلوله ای که از زمین و آسمان بر سرتان میبارد تصمیم میگرید، تفنگ را در آورده و رگبار را بر سر دشمن میگیرید، اعضای بدنش یکی پس از دیگری کنده شده و مجالی برای ضربه زدن به شما پیدا نمیکند، امتیاز میگیرید. اما امتیازی که بازی در قبال این نوع کشتن به شما میدهد بسیار پایین است، با کمک شلاق Leash دشمن را آن طرف زمین به سوی خود می کشید، در این فاصله به دشمن دیگری با لگد به طوری ضربه میزنید که در هوا با دشمنی که با leash کشیدید برخورد کند، دشمن ها در برخورد با یکدیگر به زمین میافتند و شما با تیر ویژه سلاح Flailgun هر دو را در کنار یکدیگر تکه تکه میکنید به طوری که اعضای بدنشان با یکدیگر به اشتراک گذاشته می شود! امتیاز میگیرید.
این بار با تیر عادی با سلاح Flailgun یک زنجیر حاوی دو نارنجک به یکی دیگر از دشمنان می بندید، قبل از انفجار نارنجک ها با یک لگد دشمن را به طرف دیگر دوستانش رهنمود میکنید، نارنجک منفجر شده و 5 دشمن را به طور همزمان نابود میکند، امتیاز میگیرید. تعداد بیشتری دشمن وارد صحنه میوند، شلاق Leash را بر روی یکی از دشمنان نگه میدارید تا انرژی ایجاد شده تمام دشمنان اطراف را به هوا پرتاب کند، 5 دشمن به هوا پرتاب شده و به لطف کند شدن حرکاتشان مدتی همانجا معلق می مانند، دشمنی که از سمت راست به شما نزدیک شده را با یک لگد ناقابل به ته دره پرتاب میکنید و با یک تیره ویژه از سلاح Screamer دشمن بعدی را به شکل موشک به هوا میفرستید، دشمنی که به هوا فرستاده اید در یک فاصله خاص منفجر شده و موج انفجارش 5 دشمنی را که از قبل آنجا معلق گذاشته بودید را میکشد! بیش از آنچه فکرش را میکردید امتیاز میگیرید، دشمنی از دور یک تیربار پیدا کرده و مستقیم به شما تیر اندازی میکند، نه وقت برای کاور گیری دارید و نه وقت برای رساندن خودتان به او، پس تمام مسیر را تا رسیدن به دشمن مورد نظر بر روی زمین سُر میخورید! در این مسیر حدودا" 100 متری بی کار نمیمانید و در حال سُر خوردن به چند عدد از دشمنان تیر اندازی میکنید، در حین سُر خوردن به یکی از دشمنان برخورد میکنید و او هم در اثر این برخورد به نزدیک ترین دیوار خار دار برخورد کرده و به چهار میخ کشیده میشود، دشمنی که پشت تیر باز ایستاده بود را به وسیله Leash به سوی خود میکشید و با لگدی به سوی گیاهان گوشت خوار پرتاب میکنید. امتیاز میگیرید، پایان این نبرد پیروز مندانه!
این مکانیزم سُر خوردن آنقدر قابل کنترل و تغییر جهت هست که اگر بازیکن ها قابلیت ساخت مرحله و انجام بازی آنلاین با آن را داشتند حتما مراحل زیادی برای مسابقات سُر خوردن طراحی میشد. تمام امکاناتی که گفته شد به تنهایی برای دلچسب شدن یک بازی به سبک شوتر کافیست، با این حال یاد آوری میکنم که همه اینها تنها گوشه ای از امکانات بازی بود که در نسخه دمو وجود داشت و یا در تریلر ها نشان داده شده بود. خوشبختانه محیط ها و روند گیم پلی تنها به این نبرد ها و حرکات محدود نمیشود، همان طور که در تریلرDeveloper Commentary نمایش داده شد در بعضی بخش های گیم پلی باید از محیط شیب داری سر بخوریم و در این حالت موانع ار مانوور دهیم. دشمنانی که در طول بازی با آنها مواجه میشویم هم همه ضعیف نیستند، در طول مراحل با Boss Fight های زیادی مواجه میشویم که شکل ها و ابعاد و مکانیزم متفاوتی دارند و البته مقاومت بیشتر نسبت به دیگران، همچنین سلاح های بازی نیز بسیار بیشتر و متنوع تر خواهند بود تا به جایی که از اسلحه دستی شش لول به Shotgun چهار لول می رسید! ضمنا" با وجود ذوق و خلاقیت سازندگان بعید نیست در مراحل بعدی بازی امکانات جدیدی مثل کفش های میخ دار برای لگد زدن های موثر تر، امکانات جدید برای شلاقِ Leash مثل تجهیز به شُک الکتریکی و ... را شاهد باشیم.
در پایان هر مرحله مجموعی از امتیازاتی که در مرحله کسب کرده اید، میگیرید و مجموع امتیازات شما در یک لیست امتیازات قرار میگیرد که نشان دهنده مقام شما در جهان و در میان تمام کسانی که این مراحل را پیش برده اند میباشد. هرچند امتیازانی که در این لیست می بینید آنقدر بالا چند رقمی هستند که افراد زیادی را نا امید از رسیدن به حد 10 نفر اول کند، اما این حس همیشه برای فرد بوجود میاید که با به کار گیری روش های جدید تر برای کشتن امتیاز بیشتر و مقام بالاتری در این لیست بگیرند، لیست دیگری وجود دارد که امتیاز شما را در میان دوستانتان نشان میدهد که رسیدن به رتبه نخست در این لیست بسیار بالاتر میباشد. هر مرحله را میتوان ده ها بار انجام داد بدون این که احساس خستگی کنید، چرا که همیشه راههای جدیدی برای کشتن دشمنان و پابان مرحله و جمع آوری امتیازات بیشتر وجود دارد.
البته این تمام ماجرا نیست، گیم پلی بازی در دو مورد بد عمل کرده که به چهره کلی بازی صدمه میزند، یکی از این مشکلات کمک دوستان شما در صحنه نبرد است که ظاهرا از امکانات بازی بی خبرند، کاور گرفتن و شلیک 10 تیر در هر دقیقه بیشترین کمکی است که از دستشان بر می آید که تازه از همان مقدار 6 عدد آن خطا میرود. با این حال بخش Multi Player بازی بخشی است که با وجود چنین قابلیت هایی خون را در رگ های هر گیمری منجمد میکند و گذشتن از آن توصیه نمیشود، چه بسا که با شباهت زیاد حرکات؛ میتوان بخش مالتی پلیر این بازی را رقیبی برای بخش مالتی پلیر Craysis 2 به حساب آورد.
به جرات میتوان گفت گیم پلی بازی نه تنها بهترین المان بازیست، بلکه تنها بخشی هست که میتوان به آن نمره کامل داد، گرافیک بازی در جایگاه بعدی قرار دارد که در عین استفاده از Unreal engine 3.5 نقص های فراوانی در آن مشاهده میشود، طراحی محیط و چهره ها بسیار پر جزئیات و کامل است، همینطور محیط پر است از Texture های با کیفیت که با دقت بالا بر روی ها کشیده شده اما عدم استفاده درست از Anti Aliasingباعث دندانه دندانه به نظر رسیدن سطوح شده که واقعا آزار دهنده است. همچنین مشکلی که تقریبا در تمام بازی های ساخته شده با Unreal Engine دیده میشود در BS نیز وجود دارد، pop in (ظاهر شدن ناگهانی اشیاء) که خوشبختانه خیلی به چشم نمیاید. با این حال طراحی هنری محیط چیزی بیش از انتظار است، یک سیاره سر سبز و زیبا با گیاهان گوشت خوار و خطر ناک، ساختمان های تخریب شده با زیبا ترین طراحی و معقول ترین حالت، همچنین طراحی دشمن ها و در کل NPC ها بسیار زیبا و دوست داشتنی است، هرچند که تعداد دشمن های طراحی شده بسیار کم است به طوری که 40 نفر دشمنی که در یک صحنه می بینید تکرار شده حداکثر 6 کارکتر هستند!
از مشکلات سایه پردازی میتوان به نکته کوچکی اشاره کرد؛ به دلیل FPSبودن بازی کارکتر اصلی به جر یک جفت دست هیچ عضو دیگری در بدنش ندارد، به همین دلیل دو باگ گرافیکی به وجود میآید، اول نداشتن هیچ گونه سایه برای کارکتر اصلی است و باگ دوم مربوط به زمانی میشود که در یک cut scene شخصیت اصلی را می بینیم و به دلیل آنکه بدن او در همان لحظه Load شده میتوان Load شدن Texture های بدن او را دید. همچنین افکت دود و گردوخاک در بازی وجود ندارد و چیزی که بیننده میبیند چند فایل تصویر بزرگ با Opacity پایین و Background شفاف شده هست که در یکدیگر می لغزند و با یک نگاه ساده غیب شدن تصاویر دود قبلی و ظاهر شدن تصاویر جدید را می بینید. این تکنیک مربوط به نسل Ps1 و Ps2 می باشد که مدتها از منسوخ شدنش میگذرد.
اما بخشی که بازی به شدت در آن دچار ضعف است بخشی نیست جز موسیقی و صدا گذاری! با کوچک ترین دقتی به صدای برحورد تیر ها به محیط متوجه این ضعف خواهید شد. تاخیر، کیفیت کم و عدم تنوع در صداها از عواملی است که باعث میشوند شنونده به راحتی احساس کند که این صدا از قبل در استدیو ضبط شده. موزیک بازی هم مشکلات خاص خود را دارد؛ میتوانید از منوی Options بخش های SFX و Voice را کاملا قطع کنید و Music را تا آخر زیاد کنید تا به چند مشکل بزرگ موزیک بازی پی ببرید، مشکل اول کم بودن صدای موزیک است حتی اگر آنرا تا آخرین درجه زیاد کنید، به طوری که در طول گیم پلی میان دیگر صدا ها گُم میشود، مشکل بعد تنوع کم موزیک هاست و دیگر اینکه موزیک تنها با وجود یک دشمن شروع شده و با از بین رفتن آن تمام میشود؛ دیگر از این موضوع که موزیک اجرا شده در بازی به هیچ وجه محرک و جالب نیست میگذریم.
اما درباره ی داستان بازی Adrian Chmielarz رییس استدیوی People Can Fly کاملا تاکید دارد که داستان بازی بیش از حد تصور پر پیچ و خم، دارای سورپرایز های بزرگ و پر از دیالوگ های زیباست.همان طور که در مصاحبه با Eurogamer میگوید: «افراد زیادی BulletStorm را تا به امروز امتحان کرده اند و هیچ یک انتظار این میزان دیالوگ و حوادث میان کارکتر های داستان را نداشته اند، ما در بازی سورپرایز های زیادی برای شما حاضر کرده ایم.» در ادامه میگوید : « لحظاتی در بازی وجود دارد که تا سال ها مردم از آن یاد میکنند و ما کاملا از این بابت اطمینان داریم. »
این در حالیست که اکثر افراد این بازی را تماما" گیم پلی پیش بینی کرده و داستان را نوعی بهانه برای پیشبرد گیم پلی می دانند. با این حال نظر هر فردی عوض میشود وقتی بداند سازندگان Rick Remender را که یکی از بهترین نویسندگان کامیک است و ستاره ای چونPunisherرا در کارنامه خود دارد، برای نویسندگی داستان بازی انتخاب کرده اند.بخشی از مقدمه داستان بازی افشا شده که با توجه به تعریف های سازنده این بخش تنها یک پیش زمینه برا داستان بازیست.
داستان از آنجایی شکل جدی به خود میگیرد که یک گروه فضایی به سردستگی Grayson Hunt در اعماق فضا در مقام یک سردسته یک گروه دزد فضایی به دزدی و غارت گری مشغول است، تا روزی که گریسون و گروهش با یکی از کشتی های فضایی به نام Ulysses برخورد میکنند. گریسون کنترل خود را از دست داده و از سر دشمنی قدیمی شروع به تیر اندازی به Ulysses میکند. با وجود اینکه Ulysses بسیار قدرت مند تر از سفینه گریسون است اما او موفق میشود تا حدی با آن خسارت وارد کند. سفینه دچار نقص فنی شده و Stigia سیاره ای که در آن نزدیکی واقع شده انها را بسوی خود میکشد. این سیاره روی یک محیط سرسبز و مدرن بوده و جایی برای مسافرت، استراحت و جلب توریست تا روزی که اشعه گاما ساکنین جزیره را دچار تغییر ژنتیکی میکند و از آنها گوشت خوارانی تبدیل کرده که گریسون و گروهش باید از آن بگریزند.
در نهایت باید گفت Bulletstorm یک استوره و یا یک شاهکار نیست، حتی پتانسیل آنرا هم ندارد که باشد. اما یکی از بهترین بازی های این نسل بوده که با یک گیم پلی خارق العاده میتواند هر گیمری را مجذوب خود کند. Serious sam و Duke Nukem به نوعی پدران این بازی به حساب میایند هرچند که رئیس استدیو، Adrian Chmielarz اسرار دارد بازی را با Doom مقایسه کند. حقیقتی که در مورد این بازی وجود دارد این است که به هر دلیل این بازی بر لبه تیغ ایستاده و تغریبا" تمام کسانی که با این بازی آشنایی دارند یا کاملا شیفته آن شده اند و یا کاملا آن را کوبیده اند. با این حال اگر به دنبال یک بازی با گیم پلی کاملا جذاب و مالتی پلیر دیوانه کننده میگردید Bulletstorm را از دست ندهید.
کلمات کلیدی :
» نظر